مرکز خدمات پژوهشی کنگره (CRS) در سال 1914 با هدف تحقیقات استراتژیک برای استفاده در تعیین سیاستهای راهبردی کنگره، تاسیس شد. سی.آر.اس بعنوان اتاق فکر کنگره شناخته میشود و بازوی تحقیقاتی سیاستهای عمومی کنگره است. این مرکز پژوهشی، بخشی از شاخه قانونگذاری وابسته به کتابخانه کنگره است. سی.آر.اس در درجه نخست و بطور مستقیم برای اعضای کنگره، کمیتههای گوناگون و کارکنان این نهاد فعالیت میکند و بیشتر نتایج تحقیقات آن محرمانه است. اساس کار سی.آر.اس غیر حزبی و بی طرفانه است. این آژانس پژوهشی حدود 600 کارمند دارد که در رشتههای مختلف، شامل وکالت و قانونگذاری، اقتصاد، کتابداری مرجع، جامعه شناسی و حتی علوم طبیعی و فیزیک، مطالعه میکنند. این نهاد مهم کنگره، فعالیتهای دولت آمریکا و بخشهای گوناگون فدرال را رصد کرده و نیز درباره همه مسایل جهانی و کشورها دیدهبانی، پژوهش، تجزیه و تحلیل میکند. سی.آر.اس درباره بسیاری از کشورهای جهان گزارش سالیانه تهیه میکند که بخشهای غیرمحرمانه آن برای اطلاع همگان منتشر میشود. از سال 2012 این گزارشها در بازههای زمانی مختلف، بویژه سالیانه بصورت آنلاین از طریق وبگاه رسمی CRS منتشر میشود تا علاقمندان و کارشناسان بتوانند بدون واسطه از اطلاعات این مرکز تحقیقاتی استفاده کنند.
جدیدترین گزارش سالیانه مرکز خدمات پژوهشی کنگره درباره ایران در تاریخ 19 اوت 2016 منتشر شده که در 55 صفحه و بسیار مفصل است. این گزارش توسط «کنت کتزمن» (Kenneth Katzman)، متخصص امور خاورمیانهای سی.آر.اس تهیه و تنظیم شده است. در این گزارش جامع، از تاریخچه روابط سیاسی آمریکا و جمهوری اسلامی پس از انقلاب 1979 و موارد زیادی درباره ساختار حکومتی ایران بحث شده است. همچنین در مورد افراد و نهادهای انتخابی و انتصابی جمهوری اسلامی، چالشهای استراتژیک پیش روی آن، مخالفان و اپوزیسیون رژیم توضیحاتی داده شده است. در ادامه، گزارش سی.آر.اس درباره برنامههای هستهای و طرحهای توسعه سلاحهای نامتعارف شیمیایی و بیولوژیک، آزمایشهای موشکی و رزمآیشهای نظامی جمهوری اسلامی و اقدامات و واکنشهای احتمالی ایالات متحده در برابر آنها، تشریح شده و بالاخره تحریمهای اقتصادی و موارد نقض حقوق بشر در ایران مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
در چکیده این گزارش میخوانیم:
از زمان انقلاب اسلامی در ایران به سال 1979، یکی از الویتهای اصلی سیاستهای ایالات متحده، کاهش تهدید ناشی از جمهوری اسلامی به طیف گستردهای از منافع آمریکا در خاورمیانه و بویژه امنیت خلیج فارس و کشورهای حاشیه آن است. همچنین مقامات ایالات متحده با نگرانی بسیار زیادی، موارد نقض گسترده حقوق بشر را در جمهوری اسلامی ایران دنبال میکنند. به نظر میرسد با امضای توافقنامه «برجام» (برنامه جامع اقدام مشترک) در تاریخ 14 ژوییه 2015 میان جمهوری اسلامی و قدرتهای بزرگ جهانی بویژه ایالات متحده، فرصتی برای کاهش دشمنی طولانی مدت آمریکا و جمهوری اسلامی بوجود آمده و ساختار جدید ارتباطی بین دو کشور ایجاد شود.
در طول دهههای 1980 و 1990، مقامات آمریکایی بارها حمایت جمهوری اسلامی از برخی گروههای شبه نظامی خاورمیانه را شناسایی و محکوم کردند و این رژیم را بعنوان تهدید اصلی برای منافع آمریکا و متحدانش در این منطقه حساس معرفی کردند.
اما برنامه هستهای جمهوری اسلامی پس از سال 2002 بزرگترین دغدغه و الویت اصلی سیاستهای آمریکا در خاورمیانه را تشکیل داده است؛ اینکه رژیم اسلامی بتواند با گسترش برنامه هستهایش و شانس تولید سلاح اتمی به تهدید بزرگتر و فرامنطقهای تبدیل شود، باعث شد تا در سال 2010 ایالات متحده با هماهنگی گسترده بینالمللی، با اعمال تحریمهای اقتصادی بر جمهوری اسلامی ایران، آنان را متقاعد کند که برای رفع این محدودیتهای شدید، پای میز مذاکره بنشینند. همین فشارها، شاید، باعث شد که در ژوئن 2013، حسن روحانی که نسبتا عقاید معتدلتری داشت و معتقد به مذاکره با آمریکا بود، به ریاست جمهوری اسلامی ایران انتخاب شود و پس از آن با رسیدن به توافقنامه برجام، از 16 ژانویه 2016، به تدریج لغو تحریمهای گسترده اقتصادی بینالمللی علیه ایران، آغاز شد.
با اینکه رییس جمهور «اوباما» اعلام کرده که «برجام» بصورت بالقوه باعث بهبود روابط جمهوری اسلامی و آمریکا خواهد شد اما همچنان سیاستهای خصمانه رژیم مانند آزمایش موشکهای بالستیک، خرید سلاحهای جنگی از روسیه، پشتیبانی از جنبشهای شبه نظامی و دولتهای تهدیدکننده منافع آمریکا و متحدانش از جمله «بشار اسد» رییس جمهور سوریه و «حزب الله» لبنان، اصرار بر لغو تحریمهای اضافی، دستگیری و آزار اتباع با ملیت دوگانه آمریکایی-ایرانی و تهدید گاه و بیگاه بستن تنگه هرمز، از نزدیک شدن روابط آمریکا و جمهوری اسلامی جلوگیری میکند. برخوردهای مکرر حکومت ایران با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) شامل عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، بحرین، قطر و عمان که سابقه طولانی مدت همکاری سیاسی و امنیتی عمیق با آمریکا دارند باعث شده تا حدود 35000 نیروی نظامی ایالات متحده در سراسر منطقه خلیج فارس نگهداری شوند و آمریکا بارها بر تعهد خود برای اطمینان دادن به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در برابر نفوذ و تهدید جمهوری اسلامی، صحه گذارد.
اما از نظر دموکراسی در داخل ایران، با حمایت گسترده مردم ایران از برجام و حسن روحانی که وعده آزادیهای مدنی بیشتر به ملت داده بود، همچنان فشار نظام جمهوری اسلامی بر علیه آزادی بیان و آزادیهای اجتماعی وجود دارد و به نظر میرسد با وجود پیام روشن ملت ایران در انتخابات اخیر مجلس مبنی بر حمایت از نامزدهای معتدل و میانهرو و شکست سنگین محافظهکاران و افراطیون، رژیم سرسختانه در برابر آزادیهای گفته شده مقاومت میکند و سعی در کنترل دولت روحانی دارد. حتی تقویت موضع حسن روحانی نیز تاکنون تغییری در سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی در مخالفت با آزادی های مدنی نداده است. همچنین پشتیبانی بیشتر ایالات متحده از آزادیهای مدنی جامعه ایران و ادامه بحث رعایت حقوق بشر، توقف کوتاهی در سیاست سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی داده است.
در ادامه گزارش سالیانه کنگره آمریکا درباره ایران، در بخش مربوط به اپوزیسیونهای مخالف جمهوری اسلامی توجه ویژهای به ایرانیان مقیم ایالات متحده شده است و بخصوص شاهزاده «رضا پهلوی» و فعالیتهای ایشان. در این قسمت از گزارش با عنوان «سلطنتطلبان و پسر شاه ایران» آمده است:
برخی از ایرانیان خارج از کشور بویژه آنان که در ایالات متحده ساکن هستند، خواستار تغییر رژیم جمهوری اسلامی به سلطنت مشروطه رضا پهلوی، فرزند شاه سابق ایران هستند که خلبانی کارآزموده و آموزش دیده در آمریکا بود. پسر شاه که در سال 1960 متولد شده است با انتشار بیانیهای، رژیم جمهوری اسلامی را برای سرکوب مردم ناراضی از انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 (خرداد 1388) به شدت محکوم کرد و از دولتهای جهان خواست تا نمایندگیهای خود را در تهران تعطیل و روابطشان را با جمهوری اسلامی قطع کنند. او بارها در رسانههای صوتی و تصویری متعلق به ایرانیان مقیم کالیفرنیا و دیگر رسانههای ایرانی شرکت کرده و درباره سیاستهای مربوط به کشور خود، اظهار نظر کرده است. رضا پهلوی همواره از پشتیبانی ویژه نسلهای قدیمیتر در داخل و خارج ایران برخوردار بوده است اما در تلاش است تا به جای اصرار بر احیای سلطنت، بدنبال ایرانی با حکومت دموکراتیک باشد. از مارس 2011، رضا پهلوی در همکاری گستردهای با جمعی از رهبران جوان دموکراسیخواه ایرانی خارج از کشور، در تلاش ایجاد جبههای واحد دموکراتیک برای ایران بوده است و بالاخره موفق شد تا با بیش از 30 گروه سیاسی دیگر در آوریل 2013، «شورای ملی ایران» (NCI) را تاسیس کند. شورای ملی ایران بر پایه اصول مردمسالاری و دموکراسی، منشوری را برای یک جمهوری جایگزین پس از دوران جمهوری اسلامی تهیه و ارایه کرده است اما از آن زمان تاکنون بدلیل وجود نارسایی و نقص هایی، سطح فعالیت این شورا کاهش یافته است.
از دیگر اپوزیسیونهای مهم مخالف و منتقد جمهوری اسلامی، گروهها و جنبشهای دانشجویی هستند. این تشکلها از جوانان تحصیلکردهای تشکیل شده که عمدتا متمایل به غرب هستند و ستون فقرات جامعه شهری پرجمعیت ایران را تشکیل میدهند که از زمان اعتراضات انتخاباتی 2009 (خرداد 1388) به «جنبش سبز» مشهور شدند. دفتر تحکیم وحدت، گروهی دانشجویی است که در سال 1999 رهبری شورش بر علیه رژیم (معروف به واقعه کوی دانشگاه تهران در تیرماه 1378) را بر عهده داشت اما کمی بعد توسط عوامل وفادار به نظام جمهوری اسلامی کنترل شد.
شاخهای از دفتر تحکیم وحدت با نام «کنفدراسیون دانشجویان ایران» (CIS) توسط «امیرعباس فخرآور» که اکنون مقیم آمریکاست، تاسیس شد که با هدف گردآوری دانشجویان و نخبگان ایرانی مقیم اروپا و آمریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی فعالیت می کند. فخرآور در سال 2013 با تشکیل «کنگره ایران ملی» برای دفاع از ایده خود تلاش کرد. از بنیانگذاران دیگر این جنبش میتوان از «ارژنگ داوودی» نام برد که از سال 2002 در ایران زندانی است (او مدتی نیز هم بند فخرآور در زندان اوین بوده است) و در ژوییه 2014 به جرم محاربه با رژیم به اعدام محکوم شد.
گزارش سالیانه کنگره آمریکا موارد متعدد دیگری از نقض حقوق بشر و پایمال شدن آزادیهای مدنی در جمهوری اسلامی ایران را به رشته تحریر در آورده است. این گزارش نشان می دهد که مشاوران عالی این نهاد قانونگذار در مرکز پژوهش های کنگره به فعالیت های بخش عمده ای از اپوزیسیون ایران برای تشکیل آلترناتیو قابل اعتماد جهت جایگزینی جمهوری اسلامی، اعتماد ندارند و کماکان گروه های جنبش دانشجویی و شاخه های داخل و خارج از ایران آن را دارای پایگاه و قابل اعتنا می دانند. به گفته تهیه کنندگان این گزارش، در حال حاضر و پس از گذشت هفت سال، هنوز رهبران جنبش سبز و جریان اصلاحات یعنی «محمد خاتمی»، «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» مهمترین گزینه ها برای جانشینی حکومت در ایران معرفی شدند. این گزارش مشخص نمی کند که آیا طیف طرفدار اصلاحات را در جنایات رژیم جمهوری اسلامی شریک می داند یا خیر؟ پرسشی که تا مشخص نشدن پاسخ آن، نمی توان برای مشروعیت اخلاقی این گزارش، اعتباری قایل بود!