مصاحبه: کارمل ملامد / ترجمه: امیر رنجبر:
ریتا جهانفروز در سال 1962 در ایران به دنیا آمد و در سال 1970 به همراه خانوادهاش به اسراییل مهاجرت کرد. او از جمله ایرانیتبارانی است که هرگز شاهد دسته اول حوادث انقلاب اسلامی نبوده ولی پس از گذشت سالها هنوز احساس قوی عشق به ملت ایران و علاقمندی به فرهنگ مام میهن را حفظ کرده است. استعداد باورنکردنی ریتا در زمینه موسیقی و دوره کاری حرفهای 25 ساله وی باعث شده تا به محبوبیتی خیرهکننده بین مردم ایران و اسراییل و حتی در سطح بینالمللی دست یابد. با وجود اعمال محدودیتها و غیرقانونی بودن انواعی از موسیقی بویژه موزیک سبک غربی در جمهوری اسلامی، بسیاری از ایرانیان آهنگهای ریتا را از طریق دانلود آنلاین یا خرید سی دیهای قاچاق و یا شبکههای تلویزیونی ماهوارهای، گوش میکنند. در آلبوم تمام فارسی «همه شادیهای من»، ریتا بازگشت به ریشههای ایرانیاش را نمایان میکند و ترانههای کلاسیک محبوب فارسی همچون «گل سنگم»، «شاه دوماد»، «گل مریم» و «مبارک باد» را بازخوانی کرده است.
ریتا جهانفروز که سالها به عنوان خواننده برتر اسرائیل انتخاب شده، در سال 2012 برنامهای در سالن رویسهال دانشگاه یوسیالای برگزار کرد که هزاران نفر از مخاطبان ایرانیتبار لسآنجلس را جذب خود کرد. او برای بسیاری از مقامات و رهبران سیاسی جهان از جمله روسای جمهوری آمریکا در سفرهایشان به اسراییل برنامه اجرا کرده است؛ اوج کار ریتا، اجرای برنامه هنری در سال 2013 در صحن سازمان ملل متحد در یک ویژه برنامه با ابتکار بان کی مون، دبیرکل پیشین سازمان ملل بود.
آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از گفتگوی مفصل «کارمل ملمد» خبرنگار ایرانشهر با خانم ریتا جهانفروز است:
* لطفا برای خوانندگان ما بفرمایید، واکنش ایرانیان مقیم ایالات متحده و سایر نقاط جهان در برابر ترانههایی که برای نخستین بار به فارسی اجرا کردید، چگونه بوده است؟
داستان زندگی من بهعنوان یک یهودی ایرانیاسراییلی رقم خورده است. گاهی برای من این بحث برانگیز بود که در زادگاهم، ایران، ما با نام یهودی شناخته میشدیم و هنگامیکه به اسراییل مهاجرت کردیم، ما را پارسی (یا ایرانی) مینامیدند؛ من همه این واکنشها را جمع کردم و از آنها همچون پلی ارتباطی بین دو هویت خود، استفاده کردم. اکنون من مزیت این دو نوع هویت را مشاهده میکنم و میتوانم از آنها برای ارتباط دوستانه بین دو مردم ایران و اسراییل استفاده کنم. ایجاد این ارتباط صمیمی گاه برای من بسیار شگفتانگیز است. شما میتوانید سری به صفحه فیسبوک من بزنید و تعداد زیادی از پیامهای محبتآمیز مردم را که از داخل ایران برای من فرستادهاند، ببینید. این بسیار خوشحالکننده و غرورانگیز است که هر کجای دنیا که ملت ایران و اسراییل با همدیگر برخورد میکنند، یک پرسش مشترک از یکدیگر دارند و آن این است که «ریتا را میشناسی؟» بنابراین من توانستهام آن پل ارتباطی مثبت یا نقطه مشترک بین ایرانیان و اسراییلیها باشم و این بسیار مهم است.
* شما سفیر غیررسمی حسننیت اسراییل برای ملت ایران در سراسر دنیا هستید، احساس واقعی اسراییلیها نسبت به ایرانیان چیست و چرا برای شما این نمایندگی مردم اسراییل از طریق موسیقی، اهمیت دارد؟
من فکر میکنم که مردم اسراییل هیچ احساس منفی نسبت به ملت ایران ندارند، این ماجراها بین دولتها و سیاسی است. هنگامیکه یک خبرنگار نشریه ایرانی از من درباره دشمنی ایران و اسراییل پرسید، به او گفتم: «این دشمنی کجاست؟»؛ من فکر میکنم این اصطلاحی است که توسط جمع کوچکی از افراد اختراع شده است. ما حتی مرزی با ایران نداریم پس چرا باید نزاع و دشمنی داشته باشیم. من ایمیلهایی از مردم ایران دارم که در آنها از من میپرسند که چرا این همه دشمنی بین ایران و اسراییل وجود دارد؛ این کاملا غیرمنطقی است. در زمانیکه اجرای کنسرت در سازمان ملل متحد داشتم، آقای «بان کی مون» دبیرکل سابق پیش از آغاز برنامه به من گفت: «این واقعیت است که شما یک زن هستید و میتوانید بازتاب آغوش مادرانه برای بشریت باشید.» ما نیاز داریم تا آغوش بشریت را بر روی عوامل کینهورزانه ببندیم و برای آینده روشن فرزندانمان در صلح و دوستی تلاش کنیم. هنگامیکه کودک بودم، رویای خواننده شدن داشتم و اکنون پس از گذشت سه دهه از آوازهخوانیام، برای اهداف دیگری آماده میشوم؛ هدف من تبدیل شدن به پل ارتباطی بین مردم ایران و اسراییل است. من میدانم که این دوملت از زمان «کوروش بزرگ» با یکدیگر دوست بودهاند و کوروش کار بزرگی برای یهودیان کرد (آزادی از بردگی بابلیان) که هرگز فراموش نخواهد شد.
* شما در کل دوره کاریتان ترانههایی به زبان اسراییلی (عبری) خواندهاید؛ چه چیزی باعث شد که برای خواندن به زبان فارسی و بازگشت به ریشههای ایرانی خود برانگیخته شوید؟
از نخستین آلبوم و اولین نمایش تلویزیونی ترانههایم، همیشه یک آهنگ فارسی داشتهام و همین اهمیت آن را برای من نشان میدهد حتی در زمانی که ترانههایی به زبان فارسی در اسراییل زیاد طرفدار نداشت و کمی باعث خجالت پارسیان ساکن آن کشور بود، من با افتخار و بسیار آشکار ترانه فارسیام را منتشر کردم. در نخستین شوی تلویزیونی مهمی که داشتم، پدر و ماردم را دعوت کردم و آنها هم مانند یک شاه و ملکه با لهجه مشخصا فارسی با افتخار در مصاحبه تلویزیونی شرکت کردند. من مفتخرم که همیشه در آلبومهایم یک ترانه به فارسی داشتهام و نشان دادهام که از کجا آمدهام. اگر شما ریشه نداشته باشید، نمیتوانید بهعنوان یک شخصیت رشد کنید. من هرگز فکر نمیکردم که روزی یک آلبوم کاملا فارسی منتشر کنم و رقص سنتی ایرانی را اشاعه دهم. من تحصیلاتم را در اپرای کلاسیک غربی گذراندم. من هنوز نمیدانم که به اندازه کافی برای آلبومی کامل به زبان فارسی خوب کار کردهام یا خیر. من در حال ضبط یک آلبوم کاملا اسراییلی بودم که به ناگاه آن را متوقف کردم؛ حال عجیبی داشتم، ندایی درونی مرا میسوزاند و من نمیدانم چه بود، دو تنظیمکننده موسیقی بسیار عالی را به کمک طلبیدم زیرا فکر میکردم نیاز به یک نوع موزیک جهانی دارم. بنابراین شروع به جمعآوری ترانه از کشورهای سراسر حوزه دریای مدیترانه کردم و از هر کشوری یک آهنگ خواندم. در حالیکه این کار را انجام میدادم، به آهنگهایی که مادرم در زمان جوانیام برایم میخواند گوش فرا میدادم و ترانههایی را که مادر از ایران آورده بود را به دقت میشنیدم. در عرض دو ماه به این نتیجه رسیدم که دیگر نمیخواهم به چیز دیگری غیر از شنیدن ترانههای فارسی بپردازم و میخواهم به فارسی بخوانم. هنگامیکه شروع به ضبط این آلبوم (همه شادیهای من) کردم، همه به من میگفتند، دیوانه شدهام. برخی به من میگفتند، در ایران که همیشه از نابودی اسراییل صحبت میکنند، تو در حال ساخت آلبومی به زبان احمدینژاد هستی؟ تو دیوانهای؟ چه کسی آن را گوش خواهد داد؟ ... و من اهمیتی به این حرفها نمیدادم. این کار مانند جشنی برای من بود و در اسراییل موفقیت بزرگی به نظر میرسید؛ استقبال اسراییلیهااز این آلبوم شگفتآور بود و همگی آن را با آغوش باز پذیرا شدند. به مدت سه سال یک تور با این آلبوم داشتم که شگفتآور بود. همه کسانیکه با این آهنگها همنوایی میکردند و میرقصیدند، باعث شگفتی من میشدند. دریافت ایمیلها و پیغامهای محبتآمیز و دلگرمکننده از ایرانیان داخل کشور و نقاط مختلف جهان مرا حیرتزده میکرد و زمانی که مقالهای در «وال استریت ژورنال» خواندم مبنی بر اینکه نیم میلیون نفر در ایران آلبوم مرا بهصورت آنلاین دانلود کرده و یا از بازار سیاه تهیه کردهاند، شگفتیام بیشتر شد.
* در ایران امروز تقریبا همهگونه از موسیقی ممنوع است، بویژه موزیک غربی؛ شما امیدوارید که با موسیقی خود چه پیامی به ملت ایران برسانید؟
این واقعیت است که موسیقی بالاترین درجه ارتعاشات برای تاثیرگذاری بر روی روان انسان را داراست؛ به همین دلیل است که در بسیاری از ادیان، دعاها را آهنگین و آوازگون میخوانند. هنگامیکه در خلق و خوی نامناسبی به سر میبرید، این شنیدن موسیقی است که شما را به وضعیت درستی باز میگرداند. من بسیار خوششانس هستم که در موقعیتی قرار گرفتهام که میتوانم این احساس خوش را به مردم برسانم. من سالیان درازیست که شاهد اتفاقات خوب برای مخاطبانم هستم که شگفتانگیز است؛ این موضوع برای من مثل نفس کشیدن است. اکنون میدانم که مسئولیت بزرگی دارم و میلیونها نفر از مردم صدای مرا میشنوند و واژههای گفته شده من را حفظ و تکرار میکنند. این مرا امیدوار میکند که انسانهایی مهربانتر را شاهد باشم.
* آیا شما برنامهای برای همکاری و همنوایی با خوانندگان و هنرمندان دیگر ایرانی در آلبومهای آیندهتان دارید؟
من علاقمند به انجام این کار هستم ولی ممکن است بعضی از معذورات وجود داشته باشد زیرا بسیاری از هنرمندان ایرانی از عواقب کار مشترک با خواننده اسراییلی میترسند؛ اما من باور دارم که روزی فرا خواهد رسید که بتوانم کنسرتی در ایران داشته باشم و در آنجا بخوانم؛ من به این موضوع جدا فکر میکنم و میدانم که امکانپذیر خواهد بود.
* چه تفاوتی بین اجرای برنامه برای مخاطبان ایرانی و سایرین وجود دارد؟
بین ایرانیان و سایر مخاطبان تمایز بسیاری وجود دارد. ایرانیها ذهنیت و رفتاری متفاوت دارند، آنها بسیار تودار، خوددار و مودب هستند، برخلاف مردم اسراییل که صریح و بیپرده آنچه را که در لحظه در فکر میپرورانند، ابراز میکنند.
* بسیاری از ایرانیانی که در ایالات متحده و جاهای دیگر زندگی میکنند درباره زندگی ایرانیتبارها در اسراییل کنجکاوند ...
زندگی در اسراییل بسیار منظم است. بسیاری از یهودیان از سراسر جهان به آنجا آمدهاند و در کنار یکدیگر زندگی میکنند. در اسراییل نه فقط پارسیان بلکه از سایر نقاط جهان مثلا یهودیان فرانسوی و دیگران با فرهنگهای متفاوت در کنار همدیگر زندگی میکنند و همگی میخواهند با کمترین نزاع ممکن و بی سر و صدا به حیات خود ادامه دهند.
* «نجات قلب یک کودک» یک سازمان خیریه غیرانتفاعی است که از طریق برگزاری کنسرتهای موسیقی همانند برنامه شما در اینجا، کمک فوری برای عمل جراحی قلب کودکان و مراقبت از بچههای بیبضاعت کشورهای فقیر بدون در نظر گرفتن نژاد، مذهب، ملیت و پیشینه آنان، آماده و تهیه میکند. انگیزه شما برای شرکت در این پروژه چه بوده است؟
من در بازدیدی از یک بیمارستان کودکان در اسراییل، شاهد بچههایی بودم که نیازمند مراقبتهای ویژهای بودند. در آنجا کودکانی از اسراییل، فلسطین، سوریه و اتیوپی وجود داشتند و همگی به یک شکل تحت درمان و مداوای پزشکی بودند. آنها از کشورهای مختلف بودند اما همهشان نیاز به کمکهای یکسان داشتند. شگفتانگیز بود که پزشکان اسراییلی بدون چشمداشت به چیزی، خالصانه مشغول یاری و مراقبت از این کودکان بودند. این موضوع میتواند از قبیل آنچه باشد که باید از اسراییلیها به جهان شناساند، نه کینهورزی و دشمنی. این همان چیزیست که باید از اسراییل به مردم دنیا معرفی کرد؛ این همان مردمان ممتازی هستند که کارهای خوب انجام میدهند.
* در پایان این گفتگو چه پیامی برای مخاطبان ایرانیتباری که این مصاحبه را میخوانند دارید؟
چیزی که برای من اهمیت دارد، این است که همگان درک کنند که من درباره سیاست صحبت نمیکنم؛ در مورد اسراییلیها، من به شکل خارقالعادهای تلاش کردم تا فرهنگ ایرانی را به ایشان معرفی کنم. آنچه که آنان درباره ایران میآموزند ممکن است فقط از طریق رسانهها و تلویزیون باشد. ایرانیان و یهودیان دارای رابطه تاریخی بسیار طولانی هستند و سابقهای طویل در موسیقی، ریاضی، فرهنگ، حقوق بشر، هنر و دیگر چیزهای شگفتانگیز که در ایران وجود دارد که بسیاری از مردم آنها را نمیدانند، وجود دارد. از طرف دیگر، من می خواهم برای به اشتراک گذاشتن آنچه که زندگی واقعی اسراییلیهاست را نشان دهم. دولتها، مطبوعات و شبکههای تلویزیونی تنها آنچه میخواهند را نمایش میدهند و از سمت زیبای اسراییل چیزی نشان نمیدهند.