دهم مارس ۱۸۷۶ میلادی (۱۲۵۵ خورشیدی) گراهام بل از اتاق خود برای نخستین بار با «تلفن» به دستیارش در اتاق دیگر گفت: «آقای واتسن بیایید با شما کار دارم».
اما خیلی زود و در کمتر از 141 سال، این وسیله چنان پیشرفت کرد و چنان پایه پیشرفت دیگر فن آوری های ارتباطی را فراهم آورد که امروزه حداقل در جوامع صنعتی و پیشرفته جهان مانند همین آمریکا، زندگی بدون این تکنولوژی ناممکن است.
اما آیا براستی پیشرفت تکنولوژی و همه گیری بهرهبرداری از آن توانست به گسترش مفاهیم انسانی هم کمک کند؟ آیا این ابزار ها توانستند موجب تقویت ارتباط بین ابناء بشر شوند؟
تلفن، در کوتاه مدت، رشدی چشم گیر داشت و ضمن همه گیری روز افرونش با سرعتی سرسام آور پیشرفت کرد ونسلهای تازه این تکنولوژی هر بار کاملتر از قبل در اختیار مصرف کنندگان قرار گرفته و میگیرد.
همزمان صنایع مخابراتی و تکنولوژیهای ارتباطی به هم آمیخته شد و موج جدیدی از ارتباطهای زیر ساختی را روانه زندگی بشر کرد که شبکه جهانی اینترنت یکی از آنهاست. شبکهای که امروزه همه ما را احاطه کرده است و به نحوی حیرت آور تارهای نامرئیاش را در گوشه و کنار زندگی ما پهن کرده است. آیا به راستی دنیای مجازی، تارهای نامرئی عنکبوتی است که ما را به دام انداخته است؟
در ابتدا همه این وسایل ارتباطی و علی الخصوص شبکههای اجتماعی و پیوند بین آنها و گوشیهای تلفن همراه که به پیدایش نسل چهارم خدمات ارتباطی در قالب «اسمارت فون»ها انجامید، این امید را اشاعه میداد که ارتباطهای انسانی پر رنگتر خواهد شد و دوستان بیشتر و راحت تر با هم در ارتباط خواهند بود و خواهند توانست روابط اجتماعی لطمه پذیری را که در حال حاضر بشریت به دلیل مکانیزه شده روند زندگی به آن مبتلاست، به سطوح بالاتری از حد خطری که در سی سال گذشته با آن دست و پنجه نرم کردهایم، ارتقا دهد.
اما متاسفانه این خواب خوش دیری نپایید و ورود مدرنیسم به حوزه روابط عاطفی که یکی از پیامدهای پیدایش شبکههای ارتباطی مدرن محسوب میشود، موجب شد که پدیدههای ناخوشایند جدیدی در این حوزه پدید آید و روانشناسان را وا دارد تا سر فصلهای جدیدی از بیماریها و نا هنجاریهای رفتاری را برای جامعه بشر متاثر از تکنولوژیهای ارتباطی، تعریف کنند.
علاقه و عادت بیش از اندازه به ارتباطهای تکنولوژیک و حضور در فضای مجازی تا آن حد در جامعهای مانند ایالات متحده آمریکا که ما هم در آن زندگی میکنیم رشد داشته است که اشتیاق نسل امروز به حضور و ملاقات مجازی را تا ضریب قابل توجهی نسبت به ملاقاتهای چشم در چشم افزایش داده است.
از سوی دیگر انتشار آمار نگران کننده کاهش ۵ برابری برقراری ارتباط جنسی بین زوجها در کمتر از یک دهه از دست کم 60 بار در سال به حدود 12 نوبت در سال نیز بار دیگر نشان داد ما صدای گامهای پیشرفت تکنولوژی را نشنیده گرفتیم.
این روزها «سل فون»ها از معشوقها عزیز تر هستند و من به چشم خود زوج هایی را میبینم که برای لپتاب و یا گوشی تلفن همراهشان بیشتر از همسرشان وقت میگذارند. شبکههای اجتماعی که قرار بود به ما کمک کنند تا دوستان بیشتری پیدا کنیم و با آنها به مراوده بپردازیم و موجب بسط روابط انسانی شوند ما را منزوی تر کردهاند و نگاه ما را از چشم دوستانمان ربودهاند تا به جای دیدن چهرههای جاندارشان به تورق آلبوم عکسهای بیجان آنها در شبکههای اجتماعی عادت کنیم.
زمان به سرعت در حال گذر است. چند سال پیش مردم به صورت حضوری یک جشن یا شادمانی را به هم تبریک میگفتند؛ حالا چند سالی است که حتی عاشق شدنها هم با یک تکست مسیج شروع میشود و صد البته با همان تکست مسیج هم به اتمام میرسد... فرصت زیادی نمانده است تا حتی تتمه این روابط انسانی هم به لطف شبکههای اجتماعی مکانیزه شود. آیا آن وقت ما به آدم آهنیهای با احساس تبدیل نشدهایم؟
آیا به راستی فصلی تازه و البته ترس آور از روابط انسانی شروع شده است؟!
برای پاسخ به این سوال جامعه شناسی امروز بسیاری از قالبهای پیشین خود را شکسته است و میکوشد تا پیش از آنکه بیش از این از تغییر ذاتی آدمها عقب بیافتد به فکر چاره باشد.