مسعود انصاری( روشنگر) متولد سال ۱۳۰۶ خورشیدی در تهران در خانوادهای بسیار مذهبی زاده شد. بنابه گفته وی، پدر و مادرش بسیار متعصب بودند، ولی تعصبات مذهبی مادر بسیار شدیدتر از تعصبات پدر بود و هر دو خواهر او نیز تحت تأثیر تربیت اسلامی پدر و مادر، بسیار مذهبی بودند. او در کتاب « بازشناسی قرآن» ، در مورد قشری بودن و متعصب بودن پدرش نوشته بود، هر وقت که به یاد میآورد پدرش با گذاشتن قرآن بر روی رحل و خواندن آن، گریه سر میداد، به خرَد او افسوس میخورد.
دکتر مسعود انصاری دانشنامه حقوق در رشته قضایی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ، دانشنامه فوق لیسانس در رشته روابط بین الملل از دانشگاه لندن و سه دانشنامه دکتری را در کارنامه خود داشت. دو دانشنامه دکترای او در رشته علوم سیاسی ، یکی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی داشنگاه تهران و دیگری از دانشگاه جورج واشنگتن امریکا و سومین دانشنامه دکترای او در رشته هیپنوتراپی از دانشگاه امریکایی پسیفیک American Pacific University بود. وی همچنین دانشنامه Career Development از دانشگاه امریکایی بیروت را دارا بود. از دکتر مسعود انصاری ۳۵ جلد تالیف ، تصنیف و ترجمه در زمینه های مختلف به زبانهای انگلیسی و فارسی به جا مانده است. کتاب « ناسیونالیسم» او برنده جایزه بهترین کتاب سال در سال ۱۳۴۶ بوده است.
آثار دکتر مسعود انصاری عبارتند از: ناسیونالیسم، و مبارزات ضداستعماری کشورهای آفریقای شرقی، دینسازان بی خدا، از بادیه نشینی تا امپراطوری ريا، آسیبشناسی روانی سید علی خامنه ای، تشنجات سیاسی پس از جنگ جهانی دوم، مصونیت های قانونی، نقش روحانیت در تاریخ معاصر ایران، مرزهای نو در روانشناسی، روانشناسی جرائم و انحرافات جنسی، روانشناسی قماربازی، علل، و راههای درمان آن، بازشناسی قرآن، کورش بزرگ و محمدبن عبدالله، شیعهگری و امام زمان، روز قیامت در اسلام الله اکبر، نگاهی نو به اسلام، زن در دام ادیان ابراهیمی، خوشههای زرین، کشتار ۶۷ و ...
دکتر مسعود انصاری در سال 2014 در آمریکا درگذشت. در اینجا به معرفی کتاب وی با نام « از بادیه نشینی تا امپراتوری» می پردازیم.
معرفی کتاب :
کتاب «از بادیه نشینی تا امپراتوری» سی و ششمین اثر دکتر مسعود انصاری می باشد. در فرنودگراییهای این کتاب آمده است، که چگونه تازیهای بادیه نشین در آغاز سده هفتم میلادی کیش واپسگرایی برخاسته از فرهنگ بیابان نشینی خود را به ملت ایران که بنا به نوشتارهای هرودوت و گزونفون بنیانگذار فرهنگ و تمدن دنیا و تا آن زمان یکی از دو و یا سه ابرقدرت جهان بود و با وحشی گری و ستم خویی تحمیل کردند و در نتیجه از آن پس، دیگر ملت ایران روی پیشرفت و خوش زیستی ندید. فرنود این فراگشت تاریخی نیز به گونه گسترده شرح داده شده و گفته شده، دلیل این امر آن است که سرشت واپسگرا و تمدن ستیز اسلامی که از لحظه ای که یک انسان از زهدان مادر پا به پهنه هستی میگذارد تا زمانی که در گور جای میگیرد، قواعد و قوانین تغییر ناپذیر وضع کرده است، فرهنگ و ذهنیت مردم ایران را ایستا کرد.
در بخشی از این کتاب می خوانید:
«ابن خلدون» بزرگ تاریخ نویس، جامعه شناس، ریاضی دان، فیلسوف و بلکه همه چیزدانی که خود از تبار عرب بوده و بمناسبت دانش گسترده اش در رشته های گوناگون در غرب «همه چیزدان» نام گرفته در کتاب «مقدمه» می نویسد:
...ایرانی ها در علم و دانش و هنر، سرآمد سایر ملت ها بودند. گفته شده است که علم و دانش از ایران و ملت فرهیخته به یونان رفته است. زمانی که اسکندر مقدونی بر داریوش سوم چیره شد و امپراتوری هخامنشی را برانداخت، کتلب های علمی و سایر دانش های ایرانی را به یونان برد. ولی زمانی که تازی های مسلمان کشور ایران را فتح کردند و با کتاب ها و نوشتارهای بیشمارعلمی ایرانی ها روبرو شدند، « سعدبن ابی وقاص» به عمربن الخطاب، خلیفه مسلمان نامه ای نوشت و از او پروانه خواست تا آن کتاب ها را از بین مسلمانان تقسیم کند. عمر به او پاسخ داد: کتاب ها و نوشتارهای ایرانی ها را در دریا بریز، زیرا اگر درونمایه آنها بر پایه اوامر الهی باشد که ما بهتر از آنها را در اختیار داریم و هرگاه غیراز این باشد که به گواه حتم باید نابود شوند. من امیدوارم، الله ما را در برابر آن نوشتارها نگهداری کند. (ص 56)
برای خرید کتاب اینجا کیک کنید