سیلی سخت عرفان اسلامی بر سیمای زن ایرانی ( قسمت چهارم- پایانی)
به روز شده در      سه شنبه 21 تیر 1401     -   Tuesday July 12 2022

نویسنده: داریوش فاخری
تبلیغات در خبرگزاری ایرانشهر
HEIDARI SAMAN

خوارداشت و تثبيت فرودستی زن توسط صوفیان دیگر

غزالی

امام محمد غزالی زن را ضعیف می نامد که باید در برابر او سکوت کرد و خانـه را برایش زنـدان ساخت.

او که پیش تر گفتیم که حقوق شرعی یک زن در ازدواج را در حد یک برده و بنده و شایسته ستایش کردن مرد می داند، در کتاب احیاء العلوم خود، زنان را با حیوانات همانند سازی مـی کنـد :

بدان که جملگی [خوی] زنان بر ده گونه است و خوی هر یک به صفت چیزی از حیوانات ماننده است. یکی چون خوک، دوم چون کپّی (بوزینه)، سه دیگر چون سگ، چهارم چون مار، پنجم چون استر، ششم چون کژدم، هفتم چون موش، هشتم چون کبوتر، نهم چون روباه، دهم چون گوسفند» .

و در کتاب «نصیحة الملوک» جزو نصایحی که به پادشاهان می دهد می گوید :

«معلمی دختری را دبیری می آموخت. حکیمی پیش او در آمد گفت: ای معلم بدی را بدی می آموزی»

«وقتی دو زن با یکدیگر مشورت می کردند حکیمی آنجا بگذشت و گفت :بنگرید که مار، زهر، با وام (به وام) از مار می ستاند»

«زنی بخرد را پرسیدند که هنر زنان چیست؟ گفت: آهوی (عیب) مردان چیست؟ گفتند: بخیلی و بد دلی. گفت: این هر دو هنر زنان است»

ابن عربی

زن را سیمای خالقیت پروردگار می داند ولی در عین حال از نظر ابن عربی،چون مرد تقدم وجودي بر زن دارد و زن جزء مرد است،زن نسبت به مرد ، که اصل وجودي زن و کل است، ناقص شمرده می شود.

صدرالمتالهین (ملا صدرا)

می نویسد :

« یک قسم از عنایت الهی تولد حیوانات مختلف است که برخی از آنها برای سواری و زینت است ... و برخی برای حمل بار هستند ... و برخی برای تجمل و آسایش اند،... و برخی برای نکاح ...»

 

حاج ملا هادی سبزواری:

او نیز زن را در سلک حیوانات به شمار آورده و تعالیم میدهد که که زنان به خاطر ضعف عقلشان و ناتوانی شان در ادراک جزئیات و توجه بیش از حد به زیباییهای دنیوی،

«حقیقتا به حیوانات بی صدا نزدیکترند . اغلب آنها سیرت و حالتشان مانند چهارپایان است ولکن خداوند بر آنان صورت انسان پوشانده تا مرد از محبت آنها بدش نیاید و به ازدواج با آنها تمایل داشته باشد» .

عطار روح بود و سنایی دو چشم

 ما از پی سنایی و عطار می رویم

«مولانا»

عطار

با آنکه نقل است که مادر عطار»زنی اهل معنا و دارای نفسی موثر بود و مدت بیست سال طریق زهد و خلوت گزینی در پیش گرفته و وجودش مایه دلگرمی عطار بود» ، عطار و برخی دیگر از ادیبان صوفی زنی را که در راه خدا گام نهاده زن ندانسته یا مردی می‌دانند که به صورت زنی ظاهر شده است.( در ضمن ، تنها موردی است که دیده ام این صوفیان را به تناسخ ارواح نزدیک میکند)

 عطار تحت تاثیر جامعه مردسالار و سرچشمه تعلیماتش ، در اشعار و آثارش از دست به تحقیر زنان میزند و آنان را مکّار و حیله گر، افشاگر راز و دلبسته به دنیا و زیباپرستی های دنیوی میداند.

گفت:

« با هر زنی یک دیو است و با هر مردي هژده (هجده) دیو است که او را می آرایند در چشمهاي مردان « .

عطار در تذکره الاولیا (مُرادان سرمشق عوام ) در ذکر مالک دینار در باره خودداری از ازدواج و دوری از زن و دنیا میگوید :

من دنیا را سه طلاق داده ام، و زن از جمله دنیاست، مطلقه ثلاثه را نکاح نتوان کرد

همچنین در ذکر ابراهیم ادهم میگوید

زن و فرزند تعلقات دنیوی است و انسان را از یاد خدا غافل میکند، پس باید از زن و فرزند پرهیز کرد.

سنایی

به پیروی از امام غزالی ، زنان را با حیوانات همانند سازی می کند و همانند بسیاری از صوفیان راه گم کرده ، زن را مظهر نفس اماره و امور دنیوی، مایه گرفتاری و عذاب ، گناه و خطا  میداند. سنایی زن را بی وفا و محبت او را بی اعتبار میشمرد .

حدیقه سنایی فضایی است سرشار از احساسات نفرت و بدبینی نسبت به زن. سنایی در بیشتر اشعارش به زن نگاه منفی دارد و  بدبینی ،ابراز تنفر و بیزاری خود را با الفاظ رکیک و زشت بیان نموده است. وی در تشبیهات اشعارش،  زن را تحقیر ، نماد خشم و شهوت و آرزو و مرد را نماینده عقل نامیده و نتیجه میگیرد همانسان که عقل بر خشم و شهوت غلبه دارد، مرد نیز باید بر زن غلبه داشته باشد.    

سنایی داشتن دختر را ننگ می داند زیرا شر به بار می آورد و باعث بی آبرویی خانواده میشود. دعـا میکند که ابداً خواهر و دختر نداشته باشد و می گوید که برای خواهر و دختر بهترین داماد گور اسـت .

در هم خوانی با و پیش از مولوی ، با نقل حکایت «مهستی و مادرش» نشان میدهد، که مهر و عطوفت مادری هم قابل اعتماد نیست.  از نظر او مادر ،  

بی بلا ، نازنین شمرد  او را

چون بلا دید در سپرد او را

میسراید:

دل منه با زنان از آن که زنان

مرد را کوزه فقع سازند

تا بود پر زنند بوسه بر آن

چون تهی شد ز دست بندازند

دوک و پنبه و سبحه است راه زنان

خانـــة شـــوی خانگــــاه زنـان  

جامی

چاره نبود اهل شــــهوت را ز زن

صحبت زن است بیخ عمر کن

……

زن چه باشد ناقصی در عقل و دین

هیچ ناقص نیست در عالم چنین

……

در جهان از زن وفاداری که دید

غیر مکاري و غداري که دید؟

 در داستان یوسف و زلیخا، زلیخا را رمز نفس اماره و ظلمت قلمرو شیطانی میگوید:

زن از پهلوي چپ شد آفریده

کس از چپ راستی هرگز ندیده

شیخ احمد ژنده پیل

هشتمین زن شیخ احمد ژنده پیل دخترکی ۱۴ ساله بود که وی در سن هشتاد سالگی با زور و تهدید پدر و مادر ناراضی اش به عقد خود درمی آورد. «در شب زفاف ۶۰ بار با او دخول کرد و گفت اگر نه آن بودی که المی به جان وی رسیدی این را به صد بردمی تا مادر نگوید که احمد پیر است» (محمود غزنوی در مقامات ژنده پیل)

ابراهیم ادهم

نقل است که از درویشی پرسید: “زن داری؟ گفت نی. گفت فرزند داری؟ گفت نی. گفت نیک نیک است. درویش گفت چگونه؟ گفت آن درویش که زن کرد در کشتی نشست و چون فرزند آمد غرق شد” .

او همچنین گوید:  

تا عیال خود را چون بیوگان نکنی و فرزندان خود را چون یتیمان نکنی و در شب در خاکدان سگان نخسبی طمع مدار که در صف مردان راه دهندت

که حق است بگوییم در صف نامردان.

شیخ اشراق، سهروردی

نيز ضمن بيان فضيلت ازدواج در سنت، شاید تحت تاثیر راهبان مسیحی، با اشاره به احادیثی تجرد را سفارش و زن خواستن مريد مستعد را باعث آلودگی او میخواند .

 

نتیجه

در ایران زمین و تاریخ پررنگ و نگارش که زيستگاه فیلسوفان ، عارفان ، صوفیان و شاعران فراوانی بوده است نمی توان تصويری يگانه از شخصیت های گاه خیال بافته صوفیان یافت .

آنکِ گوید: جمله حقند، احمقی است       و آنکِ گوید جمله باطل او شقی است

رهنمودها را باید در کلیت دید.خوب و بد وجود دارند. بد، خوب را خنثی نمی کند، همانطور که خوب، بد را خنثی نمی کند.

این سفرنامه تلاشی است در بیدار کردن ، نه اثبات عقایدم. هدفم این بوده و است که تلنگری بزنم به رخوت فرهنگ ایران و ایرانی ، آنهم از سر عشق.

زیر نور سه  چراغ این نوشته صورت یافت.

اول - گفته ای از میشل فوکو که «هر بار برای تحقیق به سراغ مطالب بایگانی شده ام میروم ، حفاری باستان شناسی را در برابرم می بینم» . دوم -  گفته ای از مایستر اکهارت ، عارف مسیحی  :» تنها دستی که حذف میکند و می زداید قابلیت نوشتن حقیقت را دارد».

سوم- استادم دکتر ر. بریتوویتز « که چهار خطر را برای انسان غیر آزاد برشمرد.

۱- ادامه حیات جسمانی  

۲- غیرانسانی شدن جوهر معنوی

۳- عدم وجود حسی از تاریخ - زیرا بخاطر جدایی خانواده‌ها از هم هیچ گذشته‌ای وجود ندارد که بتوانید به آن پرداخت و متصل شد  

۴ - عدم امید به اینکه آینده نمی تواند متفاوت باشد.

باشد که این نوشته چاوشی گردد برای مسافران قافله ایران امروز.

دلم گرفت ز سالوس و طبلِ زيرِ گليم

همانگونه که جرقه سراسر انقلابات جهان در ، تمامی ساختارهای جامعه ، با راهبری فکری و عملی ایدئالیستهای جامعه صورت میگیرد و سپس با قتل و از بین بردن آنان و با پیروزی سودجویان و فرصت طلبانی که به آنان پیوسته بودند  ختم میشود ، با تاسف می بینیم آرمان پاک و خالصانه آرمانگرایان ایرانی ، تبدیل به منازعه پیگیر صوفیان و قشریون مذهبی برای تصاحب قلب و فکر عوام و تکیه بر مسند حکمرانی اجتماع گردید.

میگویند دانایی کم و زیاد دارد ، حماقت نه. دون کیشوت های فانتزی نویس صوفی با  سردرگم کردن خود و دیگران ، زهر فرهنگی اشغالگران وطن را خوراندند و باعث تداوم سیاه بختی ایران شدند. در بسیاری از آنها نه نبوغی بود ، نه همتی و شجاعتی  تا گردی که بر آینه اجتماعشان نشسته بود را پاک کنند.

ادبیات صوفیانه ای که مقبول عام بوده و است، به هیچ وجه الهامات برگرفته از هاتفی ملکوتی نیست. نقل قولها ییست ذوقی به دین و ستایش نامه هایی خودمانی، که در ترکیبی از متون مذهبی اسلامی ، اَسفار مشکوک (اَپوکریفا-کتاب‌هایی باستانی با محتوای یهودی و مسیحی که از طرف کلیسای روم تایید نشده اند) و اسرائیلیات (منابع و داستانهای یهودیان که در صدر اسلام شنیدنشان منع ولی طبق شواهد گوناگون مورد استفاده  قرار گرفته اند.)، قصه ها ، طرز تفکر و سنن مانویان و زرتشتیان و روش زندگی زاهدان و دیر نشینان مسیحی و بودایی غوطه می خورند و  از این رو در دنیایی از تناقض کلام و ضد گویی و گاه لاطائلات و هذیان گویی موج میزنند.

این صوفیان گم کرده راه میان آیات سوره نساء و سوره حجرات  ، آیات ۱۰۹ سوره یوسف ، ۴۳ النحل ، ۷ الانبیاء ، ۷ سوره القصص ، ۳۸ طه ، ۴۲ آل عمران و ۹۱ الانبیاء برای جایز بودن و نبودن نبوت زنان گیج ماندند و بسیاری در همنوایی با بیداد و خیانت به ایران  تصوف را به مذاق متشرعین حاکم و ظالم خوشایند کرده و طریقت را با شریعت وفق دادند.

با آنکه زنان با استفاده از ثروت خود به ایجاد و تاسیس خانقاه هــا میپرداخته و مخارج خانقاه ها را تأمین می کرده اند ،  زن در ادبیات زن گريز و فرودست کننده صوفیان اسلامی تصویری از عجوزه دین شده و از او به عنوان نمایی از نقصان عقل و عدم توانایی در معرفت الهی یاد گردیده است.

پس آیا بانوان خدا شیفته ای چون فاطمه (دختر محمد بن منکدر)، مریم بصریه ، سلمونه، ، ایشی نیلی، شعوانه ابلیه ( مطربه ای که پس از توبه به دنیای صوفیان پیوست)،  بی بیک ، شرف خاتون (دختر سلطان ولد) ، رابعه عدویه ( مشهورترین زن عارف و صاحب مقامات بلند عرفانی) و یا پیرزنی که با یزید از او به عنوان پیر خود یاد میکند و پیرزنی که بقول عطار با مرگش «پای بر گردن ما نهاد « ، یاسمین مرشنایی، فاطمه قرطبی (خود را مادر روحانی ابن عربی شمرده و بنابگفته ابن عربی در زندگی عرفانی وی تأثیر فراوان داشته) و  «ام زینب» که مفتی، مدرس، فقیه، عابد، عالم، زاهد و صوفی از او نام میبرند،

پریان و آنیمای فعال (اصطلاحی از یونگ ) ذهنی این صوفیان  بوده اند؟

یا زن سوفیایی اندیشه های افلاطون ؟

یا با وام گیری از  فلسفه ، باورهای دینی و اسطوره ای دست به خلق نوعی دئنای آیین زرتشتی و شخینای یهودی (  شکل محبت و عشق زنانه خداوند) اسلامی پسند زده اند ؟

افسوس که زن ایرانی در جامعه خشم و غم و مردسالار اسلامی، موجودی وابسته و دریافت کننده بوده که در ترسی شناور و همیشگی از عمل خلاف و خوف نشوز بسر می برده هرگز زیر حکومت آیه ها و ناله ها که  همیشه عزا بود و درد سیاه ، در قصه های صوفیان نیز زمینه ای برای تحول و سازنده گی فرهنگ ، آداب و رسوم، اعتقادات و ارزش‌های جامعه نشد.

این صوفیان نامدار , گمگشتگان راه  یقین , در قرن بیستم نمی زیستند اما در زمان خود , آگاهانه چشم بر میراث تاریخی خود بستند و نتوانستند خود را از زیر سلطه فناتیزم و دگماتیزم مذهبی جامعه رها و وارد عرصه فراجنسیتی شوند. به یمن حماقت و کوته فکری , خودشیفتگی و یا ترس , راه رشد اجتماعی و حتی معنوی زنان را سد کردند. و پیروان قلم به دستشان تا امروز «همچنان دوره می کنند هنوز را»

 

 

 

 

بیشتر بخوانید.....
تبلیغات
HEIDARI SAMAN
دکتر کامران یدیدی
خبرگزاری ایرانشهر در شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت مربوطه به خبرگزاری ایرانشهر می باشد
Iranshahr News Agency Copyright ©