او با استناد به لوحهای گلی تختجمشید، این اسناد را یکی از نخستین دادههای آزمونپذیر تاریخی در زمینه حقوق کارگران، بهویژه زنان کارگر دانست و نوشت: «پرداخت مزد به جای بردهداری، اعطای مرخصی زایمان حدود پنجماهه به زنان، مراقبت از کودکان در محل کار مادران، و سپردن نقش سرکارگری به زنان، همگی در این لوحها ثبت شدهاند».
محسن بنایی منابع خود را از جمله لوحهای خزانه و استحکامات تختجمشید عنوان کرد که توسط ارنست هرتسفلد ترجمه شدهاند (لوحهایی چون PF 847، PF 1224، PF 1572، PF 1947، و PT6)
اما نقطه اوج یادداشت او جملهای بود که بلافاصله با استقبال گسترده کاربران ایرانی روبهرو شد:
«ما تنها ملت جهان هستیم که پرچم ملی آن تا پیش از برآمدن اسلام، پیشبند یک کارگر بوده است!»
این جمله، اشارهای است به افسانه کاوه آهنگر در شاهنامه، که پیشبند چرمیاش را به نشانه خیزش مردمی علیه استبداد ضحاک برافراشت؛ روایتی که در فرهنگ ایرانی به نماد مبارزه با ظلم و برآمدن پرچم عدالت تبدیل شده است.
محسن بنایی( مزدک بامدادان)، نویسنده چندین اثر مهم در حوزه تاریخ، نقد دین و هویت ایرانی است. از جمله کتابهای او میتوان به عناوین زیر اشاره کرد:
• مغاک تیره تاریخ، اسلام چگونه پدید آمد؟
• شالوم اسرائیل
• در دامگاه زبان و زمان: نااندیشیده های جنبش مشروطه
این آثار توسط شرکت کتاب منتشر شدهاند که در سالهای اخیر مورد توجه جریانهای فکری نوگرای ایرانی قرار گرفتهاند.
انتشار این یادداشت در روز جهانی کارگر، همزمان با افزایش توجه به مسائل حقوق کار، عدالت اجتماعی و هویت ملی پیشااسلامی، بازتابی است از تلاش برای بازخوانی وجوه فراموششده تاریخ ایرانزمین—تاریخی که در آن، کارگر نه ابزار، بلکه نماد عزت، قیام و شرافت ملی بوده است.