کتاب « عشق باید پا در میونی کنه ...»
نویسنده : دیوید رضایی اصل ، موضوع: داستان کوتاه، انتشارات: شرکت کتاب، تعداد صفحات: 243 صفحه، قیمت : 35 دلار

دیوید رضایی اصل، نویسنده ایرانی آمریکایی ساکن کالیفرنیا دارای آثار بسیاری است که توسط شرکت کتاب به چاپ رسیده است. کتابهای وی  بیشتر داستان هایی از زندگی واقعی افراد در خارج از کشور می باشد. از جمله آثار او می توان به موارد زیر اشاره کرد:

آدم و حوا ( و 25 داستان دیگر)، سقوط یک فرشته ، عشق باید پادرمیونی کنه..، دستمال را از روی صورتت بردار، دختر شاه پریان، در جستجو!..، شیطان و من ، فال قهوه!، فرهنگ خواب، رنگ ها و قدرت جادوئی آنها و آئورا

و ترجمه کتابهای: پیرمرد روی پل( از ارنست همینگوی)، زیباترین زن شهر( ازچارلز بوکوفسکی)، دختری زیبا(از هاروکی میراکامی) یک روز معمولی ( گابریل گارسیا مارکیز)، مردی که عاشق گلها بود( از استیفن گینگ)، و 25 داستان کوتاه از 25 نویسنده مختلف

کتاب «عشق باید پادرمیونی کنه» .. جلد سوم از سری داستان های کوتاه داوید رضایی اصل با پیرایش شیرین سلطانی است که شامل 25 داستان می باشد و چاپ دوم آن توسط شرکت کتاب انجام شده است. در یکی از داستان های این کتاب با عنوان« وقتی که من یک تروریست بودم !» می خوانید:

...ممکن است شما این را یک داستان تخیلی حساب کنید. می توانید باور نکنید هر چه را که برایتان تعریف می کنم، ولی واقعیتی است که چند سالی از زندگی من و خانواده را پوشانده است.

بیست سال قبل بود که تصمیم گرفتم از این شهر شلوغ، از لس آنجلس فرار کرده و بروم به نزدیکترین شهر کوچک که پیدا می کنم، بیکرزفیلد و از همان لحظه ورود به این شهر من و خانم و بچه ها عاشق آن شدیم...جابجا شدیم .. من کارم در لس آنجلس و خانه ام در بیکرزفیلد سرزمین موعود برای تربیت صحیح بچه ها! دو سه هفته اول معرکه بود.. زندگی آرام و نه شلوغ. این شهر آخرین روزهای هفته مرا بهشت ساخته بود... یک روز من در دفتر بودم که مادر بچه ها به من تلفن کرد. گریه می کرد و گفت اتفاق بدی افتاده! با گریه گفت: بچه ها را در مدرسه مسخره کرده اند... با خشم گفتم: بچه های من ... چه کسی جرأت کرده بگه بالای چشمشان ابرو  است؟

صبح روز بعد زودتر از همه بیدار شدم. تصمیم گرفته بودم که تکلیفم را با مدرسه و کسی که به پسر وسطیم توهین کرده بود، تسویه کنم.. نیم ساعت قبل از شروع کلاسها رسیدم به مدرسه و نشستیم تا بالاخره رئیس یا دین مدرسه از راه رسید. من و پسرم با احترام به پا خاستیم، ولی این مرد احترام بیشتری به ما نشان داد. ننشست روی صندلی خودش تا ما اول بنشینیم.. واقعا انتظار نداشتم این مرد این همه به من احترام بگذارد. زیاد طول نکشید بحث ما که او قول داد این اتفاق هیچوقت تکرار نخواهد شد. ..حتی برای اینکه جبران این سوء تفاهم را کرده باشد پیشنهاد کرد که اگر پسرم هنوز استرس دارد می تواند آن روز را به مدرسه نیاید و پسرم خواست داد بزند که بله، من گفتم این غیرممکن است باید در مدرسه بماند.

به خانه برگشتم و مادر بچه ها با وحشت ودلهره منتظر من بود. سعی کردم آرامش کنم. گفتم: رئیس قول داد که تکرار نشود.

نشستیم سر صبحانه که مادربچه ها گفت:می خواهم چیزی بتو بگم ... ناراحت نشی ها ؟ بشرطی که دانیل میاد خونه سرش داد نزنی، به تو نگفتند پسرت چکار کرده؟

من فکر کردم بچه ها مزاحم دانیل شده اند..

آره ولی او هم حرف بدی زده است...

بدون درنگ ولی با ترس و عجولانه گفت: گفته است که تو یک "تروریست" هستی، اینو گفته مواظب باشند که دیگر نه او و نه خواهر و برادرهایش را اذیت نکنند ومزاحمشان نشوند...

برای خرید کتاب اینجا کلیک کنید

 

تبلیغات
دکتر کامران یدیدی
خبرگزاری ایرانشهر در شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت مربوطه به خبرگزاری ایرانشهر می باشد
Iranshahr News Agency Copyright © 2021